۱۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۵
کد خبر: ۵۶۶۷۴۳
نگاهی به عاشقانه‌های دعای ابوحمزه ثمالی؛

یادداشت | ما و عاشقانه‌های این شب‌ها

وقتی عاشق بخواهد بعد از کوتاهی‌ها و جرم‌هایی که در حق معشوق روا داشته در خانه‌ی او برود و عذرخواهی کند نگران است.
ابوحمزه ثمالی

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از بزرگ‌ترین عاشقان و دلدادگان در تمام طول تاریخ بشر، حضرت سیدالساجدین علی بن الحسین(ع) است. بهترین گواه این حقیقت، انبوه گفتگوها و نجواهای عاشقانه‌ای است که از او برای ما به یادگار مانده است؛ از دعای محبینش گرفته تا صحیفه‌ی مشهور او و نیز دعای نام‌آشنای او که البته اسم یکی از شاگردانش را بر خود دارد؛ دعای ابوحمزه‌ی ثمالی که همه‌ی ما شب‌ّهای متعددی را در ماه رمضان با آن گذرانده‌ایم.

ماه مبارک رمضان فرصت بسیار مناسبی برای تمرین گفتگوی عاشقانه با خداست به این امید که چراغ دل ما نیز روشن یا روشن‌تر شود و بهترین کار کارگاهی در این زمینه زمزمه‌ی دعای ابوحمزه است که سرشار از مضامین عاشقانه است؛ منتها به دلایلی ما معمولاً فرصت درنگ و اندیشه در مضامین این دعا را پیدا نمی‌کنیم؛ زیرا حس و حال خواندن این دعا برای غالب ما بیشتر در ماه رمضان و آن هم در شب‌های قدر پدید می‌آید؛ از طرفی در این شب‌ّها دعای کبیر جوشن نیز باید خوانده شود؛ لذا در بهترین حالت فرصت شود دعای ابوحمزه را تندتند بخوانیم و تمام کنیم و اگر خوشبخت باشیم و عربی بدانیم، در ضمن خواندن مضامین آن را نیز به‌سرعت از ذهنمان عبور می‌دهیم؛ اما تا چه اندازه به دل راه پیدا کنند؛ بحث دیگری است.

در این نوشتار مضامین حاکی از مهر و محبت بین بنده و خدا را از این دعای شریف استخراج و یکجا پیش چشم قرار داده‌ام و در حد توان کوشیده‌ام توضیحات روشنگری را همراه کنم و در این مسیر گاه از اشعار عرفانی شاعران بزرگ فارسی زبان نیز به تناسب استفاده کرده‌ام. به این امید که هنگام خواندن این دعا، وقتی به این مضامین می‌رسیم، درک و حال بیشتر و بهتری پیدا کنیم.

لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم (حافظ)

وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی تَحَبَّبَ اِلَی و َهُوَ غَنِی عَنّی

ستایش خدایی را که به من ابراز محبت می‌کند درصورتی‌که از من بی‌نیاز است.

محبت یعنی خواستن چیزی که آن را خوب می‌بینی یا گمان می‌کنی که خوب است؛ حال یا به خاطر لذت مثل محبت مرد به همسرش یا سود مثل دوست داشتن چیزی که برایت مفید است یا فضیلت مثل دوستی بین اهل علم. معنای محبت خدا به بنده‌اش به این است که به او نعمت می‌دهد، او را بر اطاعتش موفق می‌کند و به دینش هدایت می‌کند و محبت بنده به خدا احساسی است که او در قلبش نسبت به خدا می‌یابد و به واسطه‌ی آن او را بزرگ می‌دارد و رضایت او را بر رضایت خود ترجیح می‌دهد. ابراز محبت خدا به بنده با نعمت دادن و احترام کردن اوست (1) بدون اینکه آن بنده سزاوار آن الطاف باشد بلکه برعکس سزاوار محرومیت و عذاب باشد. (2)‌ چنان‌که در جای‌جای دعا می‌بینیم که امام سجاد ع خود را مستحق عذاب الهی می‌داند به خاطر کوتاهی‌هایی که در پیشگاه خدا کرده؛ چون احساس می‌کند که باید خیلی بیش از اینها برای محبوبش مایه می‌گذاشت و شرط عاشقی را چنان‌که شاید و باید رعایت نکرده است.

عشق مانند شفیعی مشفقی

و َحُبّی لَکَ شَفیعی اِلَیْکَ

محبتی که به تو دارم شفیع من است

وقتی عاشق بخواهد بعد از کوتاهی‌ها و جرم‌هایی که در حق معشوق روا داشته در خانه‌ی او برود و عذرخواهی کند نگران است؛ شاید معشوق در باز نکند؛ واسطه‌ای لازم است؛ کسی که پیش محبوب معتبر باشد اما چه کسی معتبرتر از خود عشق.

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب

یا حَبیبَ مَنْ تَحَبَّبَ اِلَیْکَ

ای دوست کسی که به تو ابراز محبت می‌کند

معشوق گاه باید عاشقی خود را اثبات کند؛ برای همین به او می‌گوید اینکه به تو ابراز محبت می‌کنم دلیل عاشقی من است. درست است گاهی رفتارم آن‌طور نیست که تو بخواهی و آن‌گونه نیست که تو از من انتظار داری؛ اما اینها هیچ‌کدام به این معنا نیست که محبوب من نیستی. اینکه به زبان تو را ستایش می‌کنم، اینکه کارهایی می‌کنم که تو دوست داری همه بیانگر این است که مهر تو در دل من است.

به تیغم گر کشد دستش نگیرم...

اِلهی لَوْ قَرَنْتَنی بِالاْصْفادِ وَمَنَعْتَنی سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الاْشْهادِ وَدَلَلْتَ عَلی فَضایِحی عُیوُنَ الْعِبادِ وَاَمَرْتَ بی اِلَی النّارِ وَحُلْتَ بَیْنی وَبَیْنَ الاْبْرارِ ما قَطَعْتُ رَجآئی مِنْکَ وَما صَرَفْتُ تَاْمیلی لِلْعَفْوِ عَنْکَ وَ لاخَرَجَ حُبُّکَ مِنْ قَلْبی اَنَا لا اَنْسی اَیادِیَکَ عِنْدی وَسِتْرَکَ عَلَی فی دارِ الدُّنْیا

خدایا اگر مرا به زنجیر و بند گرفتارم کنی و عطایت را از من بازداری در میان انظار مردم و رسوایی‌هایم را به چشم بندگانت آری و دستور بردنم را به‌سوی دوزخ صادر کنی و میان من و نیکان حائل گردی من هرگز امیدم را از تو قطع نخواهم کرد و آرزومندیم را از عفو تو بازنگردانم و بیرون نرود محبتت از دلم و من نعمت‌هایی که در دنیا به من دادی و پرده‌پوشی‌هایت را فراموش نمی‌کنم.

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود                     هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

از دماغ من سرگشته خیال دهنت                             به جفای فلک و غصه دوران نرود

در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند                           تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود

هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است                برود از دل من وز دل من آن نرود

آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت               که اگر سر برود از دل و از جان نرود

(حافظ)

گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد...

وَ بِکَ اَنَسَتْ مَحَبَّتی

تنها به تو محبتم انس گرفته

اگر دیگران به چیزهایی جز تو مهر می‌ورزند؛ به ثروت، به شهرت، به قدرت، به لذت و... با آنها آرام می‌گیرند؛ محبت من بسته به تو است و نه هیچ‌چیز دیگری.

گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی                    دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را (سعدی)

فاش می‌گویم و از گفته‌ی خود دلشادم...

اِلهی وَ سَیِّدی وَ عِزَّتِکَ وَجَلالِکَ... وَ لَئِنْ اَدْخَلْتَنِی النّارَ لاَخْبِرَنَّ اَهْلَ النّارِ بِحُبّی لَکَ

ای خدای من و آقای من سوگند به عزت و جلالت... اگر به دوزخم ببری دوزخیان را باخبر خواهم کرد که دوستت دارم

خدایا محبت من چیزی نیست که با مجازات تو از دلم بیرون رود؛ حتی اگر به خاطر لغزش‌ها و خطاهایم مستحق آتش شوم و مرا در آن وارد کنی، باز مهر تو در دل من خواهد بود.

همیشه وقتی به این فراز از دعا می‌رسم، از خودم می‌پرسم امام سجاد (ع) می‌توانست بگوید «و اگر مرا به دوزخ ببری، مهر همچنان در دل من باقی خواهد ماند» دیگر لزومی به جار زدن نبود. پس چرا او می‌خواهد که همه‌ی دوزخیان بدانند؟ به خودم می‌گویم شاید این نوعی تهدید شیرین‌زبانانه‌ی بین عاشق و معشوق است که اگر مرا آنجا بیفکنی من به همه خواهم گفت که تو را دوست دارم و آن‌وقت تو می‌مانی و شگفتی و پرسش دوزخیان که چطور خدا یکی از محبانش را در دوزخ انداخته است! به زبان خودمان: خدایا اگر مرا به دوزخ بیندازی، محبت من به تو که تغییر نمی‌کند، برای خودت خوب نیست که بقیه بفهمند با اینکه دوستت دارم مرا اینجا انداخته‌ای. پس بهتر است که مرا همان‌جا نزدیک خودت در بهشت جا دهی. شبیه این‌ نوع شیرین‌زبانی برای نرفتن به دوزخ در جای دیگری از این دعا نیز آمده است:

خدایا اگر به دوزخم ببری این کار موجب خوشحالی دشمنت گردد و اگر به بهشتم ببری موجب خوشحالی پیامبرت بشود و من به خدا سوگند مسلماً می‌دانم که خوشحال شدن پیامبرت را بیشتر از خوشحال شدن دشمنت دوست داری.

فَفی ذلِکَ سُرُورُ نَبِیِّکَ وَ اَنَا وَ اللّهِ اَعْلَمُ اَنَّ سُرُورَنَبِیِّکَ اَحَبُّ اِلَیْکَ مِنْ [سُرُورِ عَدُوِّکَ ...] سُرُورِ عَدُوِّکَ

وز خدا دولت این غم به دعا خواسته‌ام...

اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تَمْلاَ قَلْبی حُبّاً لَکَ

خدایا از تو می‌خواهم که دلم را پرکنی از محبت

محبت خدا، نعمت بزرگی است و باید آن را هم از خدا خواست؛ همچنین در جای دیگری از همین دعا امام سجاد (ع) می‌گوید: حَبِّبْ اِلَی لِقائَکَ وَاَحْبِبْ لِقآئی ای صاحب جلال و بزرگواری مرا دوستدار لقای خویش کن و نیز لقای مرا دوست بدار./۸۴۱/ی۷۰۲/س

حجت الاسلام محمدرضا آتشین صدف، پژوهشگر و نویسنده حوزه علمیه قم

 

(۱) چنان‌که در جای دیگری از همین دعای شریف آمده است: تَتَحَبَّبُ اِلَیْنا بِالنِّعَمِ، تو با نعمتهایت به ما ابراز مهر می‌کنی.

(۲) شرح دعاء أبی حمزه‌ی الثمالی، الأحمدی المیانجی، الشیخ علی، تحقیق مهدی هوشمند، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۸، ص ۵۲.

ارسال نظرات